سفر دخمل کوچولو
سلام عشق مامان خیلی وقته تو وبت مطلب نذاشتم.عزیز دلم تو بزرگ میشی و من بزرگ شدنت رو میبینم ولی تنبلی نمیذاره زیاد به وبت سر بزنم.عزیز دلم روز اخر ماه مبارک بعد از ظهر من و شما بابابا و مامانی و عمه نفیسه و مبینا و امیر رفتیم به سمت ارومیه.جاده خیلی شلوغ بود و ما کلی توی ترافیک کرج موندیم .شب وسط راه خوابیدیم و فردا صبحش رفتیم به سمت ارومیه توی بستان اباد صبحونه خوردیم رسیدیم لب دریاچه من و شما با بابا و امیر و مبینا رفتیم لب دریاچه شما بچه ها پا برهنه رو نمکا راه میرفتین پاهاتون کلی سوخت بعد اومدیم دم ماشین و پاهاتون رو شستیم.ناهار رو بیرون مهمون مامانی بودیم فکر نمیکردم کباب ترکی بخوری ولی خوردی نوش جونت عشقم.ما چند روز تو ارومیه مهمو...
نویسنده :
مامانی
22:20